یکی بود یکی نبود جز خدا خدا هیچ چی نبود زیر این تاق کبود نه ستاره نه سرود عمو صحرا تپلی بادو تا لپ گلی پاو دستش کوچولو ریش وروحش دو قلو چپقش خالی وسرد دلکش دریای درد در باغو بسه بود دم باغ نشسه بود "-عمو صحرا پسرات کو؟" "- لب دریان پسرام. دخترای ننه دریارو خاطر خوان پسرام طفلیا، تنگ غلاغ پر پاکشون خسته ومرده میان از سر مزرعه شون تن شون خسٌه کار دلشون مرده زار دسٌاشون پینه ترک لباساشون نمدک پاهاشون لخت وپتی کج کلاشون نمدی میشینن با دل تنگ لب دریا سر سنگ طفلیا شب تا سحر گریه کنون خوابو از چشم به در دوختشون پس می رونن توی دریای نمور میریزن اشکای شور می خونن- اخ که جه دل دوزو چه دل سوز می خونن "-دخترای ننه دریا ! کومه مون سرد وسیاس چش امیدمون اول به خدا، بعد به شماس. کوره ها سرد شدن سبزه ها زرد شدن خنده ها درد شدن. از سر تپه شبا شیهه اسبای گاری نمیاد ، ازدل بیشه ، غروب چهچه سار و قناری نمیاد دیگه از شهر سرود تک سواری نمیاد دیگه مهتاب نمیاد کرم شب تاب نماد برکت از کومه رفت رستم از شانومه رفت : تو هوا وقتی که برق می جٌه وبارون می کنه کمون رنگه به رنگش دیگه بیرون نمیاد رو زمین وقتی که دیب دنیا رو پر خون میکنه سوار رخش قشنگش دیگه میدون نمیاد شبا شب نیس دیگه یخ دون غمه عنکبوتای سیا شب تو هوا تار می تنه دیگه شب مرواری دوزون نمیشه اسمون مثل قدیم شب ها چراغون نمیشه غصه ی کوچیک سردی مث اشک – جای هر ستاره سوسو می زنه سر هر شاخه خشک از سحر تا دل شب جغده که هوهو میزنه دلا از غصه سیاس اخه پس خونه خورشید کجاس؟ قفله؟وازش میکنیم! قهره؟ نازش میکنیم! می کشیم منتشو می خریم همتشو! مگه زوره؟ به خدا هیشکی به تاریکی شب تن نمی ده موش کورم که میگن دشمن نوره، به تیغ تاریکی گردن نمی ده! دخترای ننه دریا ! رو زمین عشق نموند خیلی وخ پیش بارو بندیل شو بست خونه تکوند دیگه دل مثل قدیم عاشق وشیدا نمی شه تو کتابم دیگه اون جور چیزا پیدا نمیشه دنیا زندون شده :نه عشق ،نه امید،نه شور، برهوتی شده دنیا که تا چش کار می کنه مورده س و گور. نه امیدی- چه امیدی؟ به خدا حیف امید!- نه چراغی- چه چراغی ؟ چیز خوبی می شه دید؟- نه سلامی – چه سلامی؟ همه خون تشنه هم!- نه نشاطی- چه نشاطی؟ مگه راهش می ده غم؟-: داش اکل ، مرد لوطی ، ته خندق تو قوطی! توی باغ بی بی جون جم جمک بلگ خزون! دیگه ده مثل قدیم نیس که از اب در می گرفت باغاش انگار باهارا از شکوفه گر می گرفت : اب به چشمه!حالا رعیت سر اب خون می کنه واسه چار چیکه اب ،چل تا را بی جون می کنه نعشا می گندن ومیپوسن و شالی می سوزه پای دار،بی چاره همون جور تو هوا چش می دوزه -"چی می جوره تو هوا؟ رفته تو فکر خدا؟..." -"نه برادر!تو نخ ابره که بارون بزنه شالی از خشکی درآد ،پوک نشا دون بزنه : اگه بارون بزنه ! آخ ! اگه بارون بزنه !" دخترای ننه دریا !دلمون سردو سیاس چش امیدمون اول به خدا بعد به شماس. ازتون پوست پیازی نمی خوایم خودتون بس مونین ، بقچه جاهازی نمی خوایم. چادر یزدی و پاچین نداریم زیر پامون حصیره ، قالیچه وقارچین نداریم. بذارین برکت جادوی شما ده ویرونه رو اباد کنه شبنم موی شما جیگر تشنه مونو شاد کنه شادی از بوی شما مس شه همین جا بمونه غم ، بره گریه کنون ،خونه ی غم جا بمونه..." پسرای عمو صحرا ، لب دریای کبود زیر ابرو مه و دود شبوازراز سیا پر میکنن، توی دریای نمور می ریزن اشکای شور کاسه ی دریا رو پر در میکنن. دخترای ننه دریا ته آب میشینن مست و خراب . نیمه عریون تن شون خزه ها پیرهن شون تن شون هرم سراب خنده شون غل غل آب لب شون تنگ نمک وصل شون خنده شک دل شون دریایخون، پای دی فار خزه می خونن ضجه کنون